مگر ادبیات کاری هم می تواند بکند؟

به گزارش مجله گرگانلند، آدم ها دوست دارند بداند این ادبیات کجای صورت خانه شان را عوض می نماید. شکم کدامشان را سیر می نماید. دست کدامشان را به کجای زندگی بند می نماید؛ و وقتی جواب واضحی برای این سوال ها پیدا نمی نمایند یا ادبیات را از گوشه ذهنشان پاک می نمایند و یا نسبت به آن جبهه می گیرند.

مگر ادبیات کاری هم می تواند بکند؟

گروه فرهنگی خبرنگاران- مائده عفتی؛ در روبرو با تاثیر ادبیات اولین واکنشی که از افراد می شنویم این سوال است که اصلا مگر تاثیری هم دارد؟

آدم ها دوست دارند بداند این ادبیات کجای صورت خانه شان را عوض می نماید. شکم کدامشان را سیر می نماید. دست کدامشان را به کجای زندگی بند می نماید؛ و وقتی جواب واضحی برای این سوال ها پیدا نمی نمایند یا ادبیات را از گوشه ذهنشان پاک می نمایند و یا نسبت به آن جبهه می گیرند.

آشنای دوری دارم که تعریف می کرد در ابتدای جوانی توی ایوان خانه مشغول خواندن صد سال تنهایی بود. کتاب را ورق می زد و سفر می کرد. عمویش وارد خانه می گردد و رمان را در دستش می بیند از او می پرسد: عاشق شدی بچه؟ او هم سرش را به علامت نه تکان می دهد و عمویش می گوید: پس مگر دختر بچه ایی که قصه می خوانی؟

برچسب های جنسیتی روی پیشانی ادبیات کم نیست. افراد زیادی از جامعه، ادبیات را بازیچه ای می دانند که وقت را پر می نماید. چیزی تجملی که فقط در خور افرادی است که وقت اضافه دارند. این خط سمت دیگری هم دارد.

چند سال پیش در نمایشگاه کتاب یکی از دوستانم را با مادرش دیدم. مادرش پرسید: چه می خواهی بخری؟ اسم یکی دو کتاب گفتم. هنوز لیست خریدم را تمام نکرده بودم که مادر رو به دخترش کرد و گفت: ببین این زیر نظر خانواده اش کتاب می خره. آدم نباید هر کتابی رو بخونه. بعد از من پرسید پدر مادرت کجا هستند. با جواب در خانه چشم هایش گرد شد و گفت: تنها اومدی؟

پیش خودم حساب می کردم که لابد کتاب ها خطرناکتر از ساعت هایی اند که دخترش پای استندآپ های مکس امینی و ون پایر به تنهایی می نشیند.

قصدم مقایسه رمان و فیلم نیست. اتفاقا به نظرم همانقدر که رمان عضوی از ادبیات است فیلم هم هست. غرض این است که جامعه ما مهلت درست و درمانی به ادبیات نمی دهد تا بخواهد بفمهد که آیا ادبیات می تواند کاری کند یا نه. جامعه یا ادبیات را بی ارزش می شماردش و یا زیادی خطرناک؛ و آن وقت باز دست به سینه می نشیند و می پرسد اصلا این ادبیات چه فایده ای دارد. بیشتر آدم ها موقع قضاوت درباره ادبیات کفه های ترازو را ناموزون تنظیم می نمایند.

اما آیا واقعا ادبیات تاثیری روی جامعه دارد؟ ادبیات می تواند باری از روی دوش ما بردارد؟ ادبیات کجای زندگی ماست؟ اگر ادبیات از زندگی ما حذف گردد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ واقعا ادبیات چه می تواند بکند؟

بعد از شنیدن این پرسش ها بلافاصله صدایی محکم و قاطع از سمت افرادی که خودشان را صاحب صلاحیت می دانند شنیده می گردد که ادبیات چه نمی تواند بکند؛ و از سمت دیگر افرادی می گویند ادبیات کاری نمی تواند بکند؛ و حتی فکر می نمایند کار و وظیفه و معنای ادبیات ریشه در جایی ندارد و بنابراین تاثیری هم نه روی جامعه و نه روی تاریخ نمی گذارد.

چیزی که تاریخ نشان داده این است که ادبیات به راحتی ذهن افراد را به دست می گیرد. اما کدام ادبیات؟

قبل از اینکه بخواهیم تاثیر ادبیات را روی جامعه ارزیابی کنیم باید خود ادبیات را ارزیابی کنیم. ادبیاتی می تواند روی جامعه تاثیر بگذارد که بخشی از خود جامعه باشد. ادبیاتی که برخواسته از ذهن و درون نویسنده باشد. نه ادبیاتی که سفارشی و در راستای یک هدف خاص خلق شده باشد.

مارکس می گوید: نویسنده هرگز کار های خود را وسیله نمی شمارد. آن ها به خودی خود هدف اند.

یک کارگر ممکن است در موقعیت های اجتماعی خود غرق گردد و هر روز صبح گرفتار چرخ و دنده گردد؛ و از طرفی هم ممکن است به موقعیت طبقه خود آگاهی پیدا کند و قدم به قدم با طرح تحول اجتماعی راستا زندگی را طی کند و بخشی از مبارزه گردد. اما تعهد مبارزه او در بخش خلاقش یعنی در کار تولیدی اش آشکار نمی گردد و باید زمان دیگری را صرف مبارزه کند. درحالی که تعهد نویسنده بدون واسطه در کار خلاقش منعکس می گردد. زیرا نویسنده به صرف نوشتن با عمل نوشتن ملتزم می گردد؛ و آگاهانه می تواند چیزی بنویسد که وصف آزادانه دنیای باشد که می بیند و حس می نماید.

گرامشی، محقق وفیلسوف ایتالیایی از مخالفان حکومت فاشیستی، در یکی از نوشته های خود می گوید: مرد سیاسی هنر زمان خود را تحت فشار قرار می دهد تا دنیا فرهنگی خاصی را بیان کند. اما این فعالیتی سیاسی است و نه انتقاد هنری. اگر آن دنیا فرهنگی حقیقتی زنده و ضروری باشد گسترش و پیشرفتش ناگریز است و هنرمندان خاص خود را خواهد یافت. اما اگر، با وجود همه فشارها، آن خصوصیت ناگذیر پدیدار نگردد و عمل نکند این بدان معناست که آن دنیا فرهنگی تصنعی و کاذب و ساخته افراد بی ارزش بر روی کاغذ بوده است ...

ادبیات فراتر از آن است که بخواهد تنها تفکرات و اندیشه های روی مد جامعه را تبلیغ کند و با آن بخواهد جامعه را تغییر دهد. در واقع اگر جامعه ایی با چنین جنس ادبیات تحریف شده و ابزاری تغییر کرد یا باید به آن جامعه شک کرد و یا به جنس تغیرشان. ادبیات توان تغییر جامعه و شکل دهی به افکار جامعه را دارد، اما این امر هم بستگی به جامعه دارد و هم بستگی به ادبیات.

نویسنده ای که با تعهد خود از زیر بار تسلط دنیا بیرون می آید، بر دنیا مسلط می گردد. هنرمند می تواند روی جامعه خود تاثیر بگذارد و باعث حرکت گردد. نویسنده هرگز از دنیا خود جدا نیست و درباره دنیای خود صحبت می نماید. اما این تاثر زمانی اتفاق می افتد که نویسنده ادبیات را از رشته افکار خودش و تصورات خودش از دنیا به نمایش بگذارد. در طی جنگ دنیای اول رمان های فراوانی به دنیا آمدند که درواقع فقط سند و گزارش هایی از جنگ بودند.

هنرمند در برابر واقعه های عظیم باید از آن فاصله بگیرد؛ بنابراین اولین چیزی که در قضاوت درباره تاثیر ادبیات بر جامعه باید روبه رویمان باشد این است که هر ادبیاتی منجر به تحول نمی گردد. تا زمانی که رمان ها به کلفتی تنه چوب و به سبکی پر هستند نمی توان انتظار داشت که با این کلمات جامعه ترقی کند و پله پله راستا خودش را طی کند.

ژرژ سمپرون در یادداشت ادبیات و نیرو های حاکم بر جامعه می گوید: توانایی ادبیات بی اندازه است و چندین جبهه متفاوت دارد. هم می تواند چشم ها را ببند و هم می تواند چشم ها را بگشاید. می تواند دنیا را هم آشکار کند و در مفاهیم قالبی بپوشاند. البته توانایی ادبیات فورا نمایانگر نمی گردد، چون درگیری مستقیم با حوادث ندارد. همواره در پشت سر یا در پیشاپیش مسائل سیاسی است. برای همین است که توانایی ادبیات را با هیچ فرمان و دستوری نمی توان تغییر داد.

ادبیات دست تنهاست

تنها ادبیات خوب برای تاثیرگذاری کافی نیست. پذیرش ادبیات از سمت جامعه لازمه این اتفاق است. ادبیات زمانی هستی پیدا می نماید که دیگران آن را همچون بخشی از زندگی اجتماعی پذیرا باشند و آن وقت ادبیات به یمن خواندن تبدیل به تجربه ای مشترک می گردد.

زمانی که رمان ناطور دشت جی. دی. سلینجر چاپ شد. بیشتر جامعه این رمان را با آغوش باز پذیرفتند. جوان ها سعی می کردند مثل سلینجر تند و قاطع صحبت نمایند؛ و عظیمتر ها به معصومیت از دست رفته فرزندانشان با دقت بیشتری نگاه می کردند. ناطور دشت نمونه زمانی است که مردم با ادبیات همراه می شوند.

این همراهی در جامعه ما هست؟ کدام کتاب بیشترین هشتگ اینستاگرامی و توییتری را به خودش می گیرد. کدام کتاب ها در یک ماه اول به چاپ دوم و بیستم می رسند؟

جواب سوال آیا ادبیات می تواند کاری کند؟ زیادی شفاف است. بله ادبیات می تواند مردم را به کوچه ها بکشاند؛ و یا مردم را مجذوب کار و سرمایه کند. کاری که همین روز ها ادبیات با جامعه ما کند. اما اگر از ادبیات انتظار تاثیرات بهتری داریم خب باید ادبیات دردسترس جامعه را اصلاح کرد.

منبع: خبرگزاری دانشجو
انتشار: 24 بهمن 1399 بروزرسانی: 24 بهمن 1399 گردآورنده: gorganland.ir شناسه مطلب: 932

به "مگر ادبیات کاری هم می تواند بکند؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "مگر ادبیات کاری هم می تواند بکند؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید